کلمات کاربردی لهجه عراقی برای سفر اربعین
باتوجه به نزدیک بودن ایام اربعین و سفر تعداد زیادی از هموطنان مان به کشور عراق و زیارت عتبات، تصمیم گرفتیم این مطلب از مجلهی پارس تاپ 10 را به معرفی کلمات کاربردی در لهجه عراقی اختصاص دهیم. این کلمات هم برای زائران اربعین و هم برای موکب داران و خادمین اباعبدلله الحسین(ع) میتواند مورد استفاده باشد. همچنین با توجه به سفرهای متعدد عزیزان عراقی به کشور ما، برای زیارت حرم امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) و انجام خدمات درمانی یا تفریحی، یادگیری این کلمات صرفا مختص اربعین نیوده و در موارد دیگر نیز میتواند کاربردی باشد.
تفاوت عربی فصیح با لهجه عراقی چیست؟
همانطور که اطلاع دارید لهجهی عراقی با عربی فصیح یعنی زبان عربی کشور عربستان (همونی که در کتابهای عربی مدرسه خوندیم!) متفاوت است. زبان عربی فصیح، فاقد حروف گ، چ، پ و ژ است. اما در لهجهی عراقی حروف گ و چ وجود دارد و ادا میشود.
300 کلمه پرکاربرد در لهجه عراقی ویژه زائران اربعین اباعبدالله الحسین(ع)
سلام و احوال پرسی و خانواده
- سلام: السلام علیکم، مرحباً (جواب: مراحب)
- خوش آمدید: اهلاً و سهلاً ( جواب: اهلین و سهلین)
- خانواده: اَهل
- متشکرم: شکراً
- مادر: امّ، والده
- پدر: ابو، والد
- خواهرها: خَوات
- برادرها: اِخوان
- فرزند پسر: ولد
- فرزند: بَنیه
- پیرمرد و پیرزن: کِبار السن
- متاهل: مزوج
- سرکار خانم: حضره الفاضله (المحترمه)
- لطفا: رجاء، من فضلک
- بله: نعم
- خیر: نه لا، کلا
- ببخشید، معذرت میخواهم: عفوا، عذرا
کلمات مربوط به عبور از مرز، راهها و سفر
- شهر: مَدینه
- استان: محافظه
- گذرنامه: جَواز
- ثبت کردن: سَـجِّل
- مهر زدن: خَتم
- کارت شناسایی: هُوِیَّه
- پول: فْلوس
- صرافی: صِیرفَه
- پول چنج کردن (تبدیل ریال و دینار): تَصریف
- کارت اعتباری : بطاقه الائتمان
- ویزا: فیزَه
- کارت شناسایی: هوِیَّه
- کاروان: حَملَه
- گروه: جَماعَه
- مرز: حدود
- گیت، دروازه، ورودی: بَوّابَه
- بازرسی : تفتیش
- پلیس مرز : شرطه الحدود
- ایستگاه پلیس: سِیطَرَه
- پلیس: شرطی
- افسر، مامور، مسئول: ضابُط
- ماشین: سَیاره
- اتوبوس: باص، منشاء
- مینی بوس، ماشین ون: کیَّه
- سه چرخه: توک توک
- راننده: سایِق
- نگه دار، وایستا: اُگُفْ
- بلیت: تِکِت
- هواپیما: طیاره
- فرودگاه: مطار
- ایستگاه قطار: المَحَطَّه
- کرایه: کروه
- در ورودی: بابِ الدُخولِ
- راه: طَریق
کلمات مربوط به شهر در لهجه عراقی
- خیابان: شارع
- پیاده رو : رصیف
- پیاده روی: مشایه
- کوچه: دَربونَ
- میدان: میدان/ ساحه
- پل: جسر
- چهارراه: تقاطع
- ستون: عمود
- مستقیم: علی طول
- المفترق: چهار راه
- حرم: الحَرَم، الحِضره
- پمپ بنزین: بانزن خانه
- پارکینگ: گراج
- مغازه: محل
- نانوایی: مَخبَز
- آرایشگاه: حلاّق
- مسجد: جامع
- بازار: سوگ (سوق)
- پاساژ: المُول، المجمع
کلمات مربوط به موبایل و اینترنت
- گوشی موبایل: موبایل
- سیم کارت: شَریحَه
- کارت شارژ :رصید
- شماره: رَقَم
- اینترنت: اِنتِرنیت
- مودم: راوتر
- وای فای: وای فای
- رمز: رَمِز
- آنتن: شبکه
- پوشش: تَغطیه
- شارژر: شاحِنه
- برق: کهربا
کلمات مربوط به موکب یا محل اقامت
- حسینیه، ایستگاه پذیرایی: موکب
- استراحتگاه: استراحه، گعده
- هتل: فندق
- رزرو : حجز
- مسافرخانه: نزل السفر
- خانه: بِیَت
- اتاق: غُرفه
- کلید اتاق: مفتاح الغرفه
- مسئول یا رئیس موکب: مسئولِ المُوکِب
- سالن استراحت، جای خواب: قاعه
- بیرون، محیط باز: بَرَّه
- آسانسور: مَصعَد
- پله: درج
- ساختمان: بنای
- دیوار: حایط
- پنجره: شُباک
- تاید (پودر رختشویی): تایِت
- ملحفه: چَرچَف، ملحفه
- ملحفهها: الملافات
- پتو: بَطّانیه
- بالشت: مُخَدَّه
- تشک: دوشَگ
- حوله: خاولی
- شانه: مَشُط
- تخت : چُرپایه، قریوله
- کولر گازی: الْمُکَیِّف
- دستشویی: مَرافق، دوره المیاه، wc، المَرافِق الصَّحیَّه، مغاسل، حمامات، توالیت
- میز: المَیز، المِنذه، طوله
- یخچال: ثلاجه
- اسکاچ: مِجلافَه
- سینی: صِینِیَّه
- تلویزیون: التلفزیون
کلمات مربوط به هوا
- هوا: الجَوّ
- سرد: بارِد
- گرم: الحار
- آفتابی: مُشمَس
- بارانی: مُمطَر
کلمات مربوط به غذا و خوراکیها در لهجه عراقی
- صبحانه: الریوگ، فطور
- ناهار: الغَده
- شام: العَشِه
- آب: مای
- آب ولرم: مای فاتر
- کنسرو: معلبات
- قهوه: گهوه
- غذا: اکل
- تلخ: مُرّ
- شیرین: حلو
- اجاق گاز: طبّاخ
- گرسنه: جوعان
- سیر (متضاد گرسنه): شِبعان
- تشنه: عَطشان
- نان: خُبُز
- نان ساندویچی (مخصوص عراق): صَمّون
- نمک: ملح
- شکر: شَکَر (عراقیها، قند اصلا ندارند فقط شکر استفاده میکنند)
- ماست: زبادی
- دوغ: لبن رایب
- نوشابه: پپسی
- قاشق: الخاشوگه
- چنگال: شوکه
- بشقاب: صحن، ماعون (بشقابها: مواعین)
- رستوران: مُطعَم
- منوی غذا: قائمه الطعام
- فاکتور: فاتوره
- برنج و مرغ: تَمّن و دَجاح
- کباب: کباب
- مرغ سوخاری: دجاج مشوی
- ماهی سرخ شده: سِمَچ مشویّ
- سوپ: شوربَه
- کباب ترکی: گَصّ، شاوِرما
- گوشت: لَحَم
- چای: شای
- شیر: حَلیب
- قشطه، قشده: خامه
- پنیر: جُبْن
- پرچرب: کثیر الدَسِم
- کم چرب: قلیل الدَسِم
- سرشیر:گیمُر
- تخم مرغ: إبْیَض
- کافی شاپ: مقهی، کافی
- شیرینی: الحلویات
- پیش غذا: المُقَبلات
- ترشی: الطرشی (ترشیجات: الطراشی)
- ساندویچ: لَفَّه
- پرس: صَحَن
- ظرف یکبار مصرف: اوانی سفری
- غذای بسته بندی، بیرون بر: سَفَری
کلمات کاربردی لهجه عراقی در بیمارستان، درمانگاه و داروخانه - درمانگاه: المُستوصِف
- بیمارستان: المُستشفی
- داروخانه: صیدلیه
- پرستار: مُمَرضه
- کرم ضد آفتاب: واقی شمس
- زخم: جَرْح
- چسب زخم: لاصِق جُروح
- بانــد: لـفّـاف
- قرص سرماخوردگی: حَب الاِستِبراد
- قرص فشار: حَب ضَغُط
- کپسول آنتی بیوتیک: کَبسول لِلبَالعیم
- پــام گـرفـته: تشـنـّجت رجلی
- ســرگــیـجه: دوار /دوخــه
- آنـفـلـونـزا: فـلاونـزه
- حالــت تـهـوع: لعبـان نفـس
- خـونـریـزی: نـزیــف
- زخم شده : مِنـجَـرحَه
- آبریـزش بـیـنی: رشـحه
- مـسـمومـیـت: تـسمّـم
- بــیـهـوشـی: اغـمـاء
- عــفـونـت: الـتـهــاب
- سلامتی: عافِیَه
سایر کلمات کاربردی در پیادهروی اربعین
- مداحی: لَطمِیَّه
- مصیبت: مْصابه
- مهر نماز: تُربَه
- زائر: زایر
- زائران: زُوّار
- شلوغی : ازدحام
- شیرخوار: الرِّضیع
- پرچم: الرّایِه
- اشک: دَمْـعِ (جمع: مَدامِعْ)
- گمشدگان: المفقودین
- گاری: عَرَبانَه
- گاریچی: عَرَبَنچی
- ویلچر: عَرَبانَه مُعَوَّقِین
- کالسکه: عَرَبانَه طِفِل
البسه در عربی لهجه عراقی
- لباس: ثوب، مَلابِس
- چادر: عَبایَه
- کیف یا ساک: جَنطه ( جمع : جُنَط)
- کوله پشتی: حَقْبَه
- لوازم: غَراض
- عینک: نَظّاره
- کلاه: شَفقَه
زمانها در لهجه عراقی
- صبح: الصُبُح
- ظهر: الظُهُر
- عصر: العَصِر
- مغرب: اِلمغرب
- عشاء: العِشه
- شب: اِللیل
- منتصف اللیل:نیمه شب
- الان: حِسّه
- سال:سنه یا عام
- امسال: هَالسنه
- سال آینده: السّنهِ لجایَه
- ماه: شَهَر
- هذاالأسبوع: این هفته
- امروز: اِلیوم، هِلیوم
- فردا: باچِر (یا بُکره)
- پس فردا: عُگبه
- دیروز: اَمِس، البارحه
- پریروز: اول امس
- قبل: گبل
- پس فردا: بعدبکره (بعد غد)
- دو روز بعد: بعدیومین
- :سه روز بعد: بعدثلاثه ایام
- پریشب: لیله اول أمس
- پریروز: الأمس الأول
- فرداشب: لیله الغد
- پیش از ظهر: قبل الظهر
- دو روز پیش: گَبُل یومین
- دو روز بعد: بَعَد یومین
کلمات پرسشی پرکاربرد لهجهی عراقی
- چه وقتی؟: اِشوَکِت، مَتی
- چی؟: شَنو
- چرا؟: لِیش
- چه کسی؟: مِنو
- با چه کسی؟: وِیامِن
- کجا؟: وِین
- نزدیک/ دور: قریب / بَعید
- از کجا؟: منین (اَمنین خوانده میشود.)
- چطور؟!: اِشلون
- چند؟! (قیمت چند؟!): اِبیش، اِشگِد، کَم
صفات مهم در لهجه عراقی
- گران: باهِز
- گران، ارزشمند: غالی (هم به چیز گران میگویند هم به یک فرد عزیز و محترم)
- ارزان: رَخیص
- مجانی: بلاش
- کمی: اِشویه
- خیلی: هَوایه
- سبک (کم رنگ): خفیف
- سنگین: ثگیل
- خوبه: زِیَن
- زشت، قبیح، ناپسند: عِیب
کلمات اشاره در زبان عربی عراقی
- اینجا: اِهنا
- آنجا: اِهناک
- کنار: یَم، اِبصَف، قُرب
- راست: یِمنه
- چپ: یسار، یِسرِه
- بالا، بالاتر: أعلا
- پایین. پایینتر: أسفل
- زیر: تحت
- جلو: أمام. قدام
- فوق: بالای، روی
- خلف. وراء: پشت سر
- عقب: وِره
افعال پرکاربرد لهجهی عراقی
- بیا: تعال
- برو: رُح (روح)
- گم کردم: ضَیَّعِت
- بگذار، قرار بده: خَلّی
- فراموش کردم: نِسیَت
- پیاده شو نَزِّل
- تلفن زدن، زنگ زدن: خابَر
- میخواهم: أرید
- بروم: أرُوح
- میتونم: اگدر
- بگذارم: اخلی
- بریز: صُب
- نریز: لتصب
- مینوشم: اشرب
- میخواهم: ارید / میخواهیم: نرید
- میدانم – میدانی: أدْری – تِدری
- نمیدانم: مو أدری
- بلند شو: گوم
- بشین: اُگعُد
- داخل شو: طُب – اُدخُل
- ینطون:میدهند
- بپرس: اسال/سل
- خارج شو – برو بیرون: إطْلَع – اُخرُج
اعداد در لهجه عراقی
- یک : واحد
- دو: اثنین
- سه: ثلاث
- چهار : اربع
- پنج: خمس
- شش: ستّه
- هفت: سبعه
- هشت: ثمانیه
- نه: تسعه
- ده: عشره
در انتها امیداوارم این مطلب از مجلهی پارس تاپ 10 که به فهرست کلمات پرکاربرد لهجه عراقی اختصاص داشت، برای شما کاربردی بوده باشد. همچنین اگر کلمهای را کاربردی میدانید ولی در این مطلب وجود ندارد آن ها را در قسمت کامنت به ما اطلاع دهید تا در به روزرسانیهای بعدی به لیست افزوده شود.
و در نهایت اگر عازم سفر اربعین هستید؛ امیدواریم ما را از دعای خیر خود محروم نفرمایید.