معرفی، خلاصه و بریده کتاب بانو اجازه

کتاب بانو اجازه، سبک زندگی حضرت زهرا(س)

معرفی کتاب بانو اجازه

کتاب بانو اجازه، کتابی با موضوع بررسی سبک زندگی حضرت زهرا(س) است. این کتاب ارزشمند را آقای محسن عباسی ولدی با استعانت از آیات و روایات و با نثری ادبی و شاعرانه به رشته‌ی تحریر درآورده‌اند. انتشارات آیین فطرت نیز این کتاب را به چاپ رسانده است.

در این کتاب وجوه مختلف شخصیت گرامی دخت رسول اکرم(ص) از نگاهی نو بررسی شده و به عنوان الگویی برای بانوان امروز ارائه شده‌است. خداشناسی، ولایت پذیری، ساده زیستی، حقوق زن، ازدواج، مهریه، جهیزیه، خانه داری، همسرداری و تربیت فرزند از موضوعاتی است که در این کتاب در مورد آن‌ها صحبت شده است.

البته بر هیچ‌کس پوشیده نیست که فاطمه(س) در کلمات نمی‌گنجد و هر چه نویسندگان از وجوه مختلف شخصیت پرنور ایشان بنویسند باز هم کم است. اما نویسنده در این کتاب به پشتوانه‌ی آیات و روایات تمام تلاش خود را برای نشان‌دادن شخصیت بافضلیت و با کرامت این بزرگ بانوی اسلام انجام داده‌است. مجله‌ی پارس تاپ 10، خواندن این کتاب را خصوصا به بانوان گرانقدر ایران زمین پیشنهاد و توصیه می‌نماید. در این ادامه نیز خلاصه و بریده‌هایی از این کتاب با شما عزیزان به اشتراک گذاشته شده است.

خلاصه و بریده کتاب بانو اجازه

 

فاطمه(س) خدایی بود.
تمام وجودش بندگی خدا بود.
بند بند وجودش بندگی خدا می کرد.

او جز بندگی
وظیفه دیگری برای خود نمی شناخت.
فاطمه (س) تدبیر زندگی اش
را به دست خدا داده بود.

چشم فاطمه (س)
تنها به فرمان خدا دوخته بود.
خدا اگر از او مادری کردن خواست
مادری کرد به خشنودی و خرسندی.
برای او فرقی نمی کرد
خدا از او مادری بخواهد
برای فرزندانش یا مادری برای پدرش
فاطمه مادری می‌کرد برای خدا.

وقتی تکلیف فاطمه همراهی با پدر بود
لحظه ای از همراهی با او غفلت نکرد
و آن هنگام که باید با شویش همراه می شد
جز «چشم»، به خدا نگفت.

کتاب بانو اجازه، ص۲۳

 

ما می میریم.
محبوب ترین خلق خدا هم که باشیم. می میریم.
کسی نمی ماند.
ما هم نمی مانیم.
دل بستگی های ما به دنیا
از آن روست که مرگ را باور نکرده ایم.

کتاب بانو اجازه؛ سبک زندگی حضرت زهرا(س)، ص۵۶
نوشته‌ی محسن عباسی ولدی

 

ما برترین مخلوقیم.
معبودمان هم برترین است.
اما چرا به بندگی اولین رانده شده‌ی درگاه خدا راضی شده ایم ؟
شیطان، دشمن ماست ما با او دوست شده ایم
بلکه بالاتر از دوستی، بندگی اش را کرده ایم.

کتاب بانو اجازه، ص ۷۱

 

فاطمه (س) میزانی است
برای اندازه گرفتن انسانیت
او دل به کسی جز خدا نداد.
معبودی جز خدا نگرفت.

هیچ یک از دغدغه هایش
رنگ غیر خدا نداشت.
فاطمه(س) مطیع خدا بود
و خدا هم مطیع او.
خدا همه عالم را فرمان داد
که گوش به فرمان فاطمه(س) باشند.

انسان به دنیا آمد
و مقصدی جز خدا برایش ترسیم نشد
و فاطمه (س) وقتی نفسی بی رنگ خدا نکشید
معلم ما شد تا یاد بگیریم بی خدا نزیستن را.

فاطمه(س) به ما آموخت که
می توان زیر آسمان زندگی کرد
اما بر آسمان حکومت کرد.

کتاب بانو اجازه، ص۷۶

 

سادگی، عقب ماندگی نیست.
آنان که ساده زندگی می‌کنند؛ چشم‌شان را تنها به جاده دوخته اند.
بارهای اضافه آن هم در جاده‌ای که از زمین تا آسمان کشیده شده
بر دوش انسان، سنگینی می‌کند.

ساده که زندگی کنی طی کردن جاده برایت آسان می شود.
سادگی عقب ماندن نیست،
سرعت گرفتن است.
آنها که در بند دنیا نیستند، ساده زیست اند.

کتاب بانو اجازه، ص۸۵
نوشته‌ی محسن عباسی ولدی

 

نمونه‌ای از کتاب کتاب بانو اجازه، سبک زندگی حضرت زهرا(س)
نمونه‌ای از کتاب کتاب بانو اجازه، سبک زندگی حضرت زهرا(س)

 

فاطمه(س) ساده زندگی می کرد؛
چون در بند دنیا نبود.
بالشش از پوست،
پر از لیف خرما.
فرش زیر پایش از پوست گوسفند.
وقتی می‌خواست بخوابد؛
پوست گوسفند را بر میگرداند
و بر روی پشمینه اش میخوابید.

فاطمه (س) لحظه ای نگاهش را
از آخرت برنتافت. برای همین بود
که ساده زندگی می کرد.
برترین زن عالم بود
و دختر برترین مرد عالم
و همسرش والاترین مرد پس از رسول خدا
اما آن زمان که دختران کسری و قیصر
حریر می پوشیدند، چادرش دوازده وصله داشت.

تا به حال هرگز کسی که
بهره ای از عقل داشته
سادگی فاطمه(س) را
نشان کوچکی و عقب ماندنش نخوانده.

فاطمه(س) پیشرو بود
تا آن جا که سرور زنان عالم شد.
فاطمه اسوه شد
حتی برای آخرین ذخیره الهی روی زمین.

فاطمه(س) ساده بود.
با دست خودش دستاس را می چرخانید
و با چرخاندن دسته‌ی آسیاب
گردابی از شوق
در دریای دل پدر خلق می‌کرد
که هر چه را رنگ افسردگی داشت
در خود فرو می برد.
فاطمه ساده بود و عزت داشت.

ساده می زیست و از همه پیش بود.
سادگی فاطمه (س) ،
چیزی از عظمتش نکاست
و بر مقامش افزود.
فاطمه (س) دل به دنیا نبسته بود.

تکلیف امشب همه
نگاه کردن دوباره به زندگی است.
بار بر خود بسته ایم یا بال باز کرده ایم؟
بالمان اگر شده، خدا را شکر کنیم.
بارمان اگر شده، خود را سبک کنیم.
در مرور زندگی یادمان باشد
سادگی عقب ماندن نیست،
سرعت گرفتن است.
آنها که در بند دنیا نیستند،
ساده زیست اند.

کتاب بانو اجازه، (سبک زندگی حضرت زهرا(س)) ؛ ص ۹۰
محسن عباسی ولدی

 

خدمت به آفریدگان خدا
خدمت به خدای آفریدگان است.
آنان که از عذاب روز جزا می ترسند
از برای خاطر صاحب روز جزا خدمت می‌کنند و بس.

یک تاریخ از لباسی که خدا تن خدمت گزاران خلق می کند.
از هزاران طاقه لباس حریر دنیایی برتر است.
از همین رو فاطمه(س) لباس عروسی اش را
در همان جشن عروسی به فقیر هدیه می‌کند
تا ما بدانیم عروس در شب عروسی با لباس عروسی اش
می تواند دنیا را برای خود به بهشت رضوان بدل کند
و یک شب عروسی را هزاران هزار شب کند
هزاران هزار شب بهشتی.

خدمت به آفریدگان خدا
خدمت به خدای آفریدگان است.
دینارهایی هم که رنگ فدک داشتند
اگر چه شمارشان به هزاران می‌رسید
اما از نگاه فاطمه (س) این دینارها
سکه تجارت او بود با خدا که جز اندکی ناچیز
آن در میان فقرا تقسیم می‌کرد.

کتاب بانو اجازه، ص۱۰۵

 

قصه زن در تاریخ غم انگیز است و عبرت آموز.
دیروز زن مظلومیت است و امروز زن مغبونیت (فریب خوردگی)
ظالمان دیروز صداقت داشتند بی آن که زن را بفریبند به او ظلم می کردند.

درست است که باید از ظالمان دیروز تبری بجوییم اما انصاف نیست که از صداقتشان حرفی نزنیم.
آنان برای زن ارزشی قائل نبودند و این را نه پشت واژه های زیبا پنهان می‌کردند
نه با ژست های روشن فکر مآبانه قیافه طرفداران حقوق بشر را می گرفتند.
وقتی که شوهر از دنیا می رفت برای زن حق زندگی قائل نبودند.
او را با شوهرش دفن می‌کردند بی آن که دفن شدن با شوهر را نشانه تعظیم زن بدانند.

می‌گفتند: با شوهرت بمیر تا در آن سو، خادمه‌ی او باشی
یا این که او را مثل درهم و دینار و ملک و مال شوهر به ارث می بردند.

امروز پیش از آن که شوهر بمیرد
هستی زن را زیر لجن زارهای شهوت مردانه دفن می کنند
و این را نشانه تعالی مقام زن می دانند!

دیروز زن مظلومیت است
و امروز زن مغبونیت.

زن اگر دیروز مثل یک کالا در بازار خرید و فروش می‌شد
کسی این را نشان بزرگداشت زن نمی دانست.
چه قدر شرافت دارد ظلم صادقانه بر عدالت مزورانه.

امروز هم زن خرید و فروش می‌شود
شرفش، انسانیتش، روحش، آرامشش، سلامتش، امنیتش، تنش،
اما همه برای آب افتادن دهان مردان.
به قیمت پر شدن جیب سرمایه داران
و تازه اینها همه منتی بر سر زن می‌شود
چرا که مقامش ترفیع یافته و عظمتش به چشم آمده !
کتاب بانو اجازه، ص۱۲۱

 

آرامش هم مقصد است، هم وسیله.
تنها نباید رفت.
تنها نمی شود رفت.
همراه می باید تا آرام کند ما را.

ازدواج پیوند دو روح است برای رسیدن به او.
خدا آرامش را در دل ازدواج پنهان کرد
اما برای چشیدن آرامش با همراهت
باید او را دوست داشته باشی
و او خودش سرمایه دوستی را
در دل تو و همراهت قرار میدهد.
کتاب بانو اجازه، ص۱۴۱

 

فاطمه (س) را ببین و عظمت را تماشا کن.
به فاطمه (س) چشم بدوز و عزت را بفهم.
فاطمه (س) را که دیدی یقین بدان که خدا را به تماشا ایستاده ای.
کتاب بانو اجازه، ص۱۷۵

جشن ازدواج، جشن کامل شدن دین است.
مراقب باشیم در جشن کامل شدن دینمان
دینمان را پای دنیای مردم نریزیم.

کتاب بانو اجازه، ص۱۹۱
محسن عباسی ولدی

 

غذای خانه علی(ع) ، دست پخت فاطمه(س) بود.
نان و غذایی که فاطمه (س) می‌پخت
بیش از آن که بوی نان و غذا بدهد
بوی خدا می داد.
زیرا فاطمه (س) برای خدا خم می شد
خمیر بر سینه تنور می چسبانید
و با سینه ای که خانه عشق خدا بود
غذا را روی اجاق می‌گذاشت.

کتاب بانو اجازه (سبک زندگی حضرت زهرا(س))، ص۱۹۹

سخن آخر

در این مطلب به معرفی کتاب بانو اجازه پرداختیم. کتاب بانو اجازه به سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا(س) می‌پردازد و آن از نگاهی نو و با نثری شاعرانه و ادبی به مخاطب خود تقدیم می‌کند. امیدواریم این مطلب توانسته باشد گامی باشد هر چند کوچک در معرفی سبک زندگی اسلامی برداشته باشد.

این مقاله مفید بود؟

لطفاً با ستاره دادن و نظراتتان ما را خوشحال کنید.

5/5 - (1 امتیاز)

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در خبرنامه ما مشترک شوید

و با آخرین به روزرسانی های مقالات در جریان باشید.
هر دو هفته یکبار به رایانامه شما

پیمایش به بالا